جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۲۵ ب.ظ
1.مگر ای شاه جگر تشنه در این دشت تموز
هوس خواجگی و سلطنت هست هنوز
پند تو بر دل من هیچ ندارد اثری
عبث ای خسرو آفاق مخوان شرح رموز
این همه لشکر که به کف تیغ و سنان
کمر قتل تو بستند سراسر امروز
نیست دلسوز در این وادی پر خوف و خطر
بر تو ای تشنه جگر غیر خدنگ دلسوز
تو بکن بیعت فرزند معاویه قبول
خواهی ار بخت شود طالع و پیروز
بقیه در ادامه مطلب...
2.ای شاه روز شب تو اگر حق،حق کنی
تفسیر قل اعوذ به رب الفلق کنی
قرآن برای ما تو هزاران ورق کنی
در نزد حق شکایت از ما خلق کنی
یه جو اثر به دل سنگم نمی کند
آمد به شان باب کبار تو هم عطا
بر شان جدت آمده یاسین و الضحا
دایم تو حمد و سوره بخوانی برای ما
یک جو اثر به دلم نمی کند اصلا و مطلقا
این قول ها قبول،شمر ستمگر نمی کند
و المرسلات جد تو شده ختم مرسلین
و النازعات، ناز پرور زهرای یا حسین
این لشکر که هست به دور تو چون نگین
ریزند خون حلق تو ای شاه بر زمین
بر بی کسیت رحم لشکر کافر نمی کند
و الشمس و الضحا ست، روی انورت
و الیل موی توست، ز طاها افسرت
از هل عطاست خوی تو و خلق برادرت
امروز میبرند ز قفا راس انورت
رحمی به حال زینب مضطر نمی کنند
ما مخبریم جد تو، شها پیمبر است
بابت علیست، ساقی صحبای کوثر است
چون مادر تو فاطمه خاتون محشر است
نی شرم از خدا و نی، ز روز محشر است
شرمی ز روی ساقی کوثر نمی کنند
ای شاه تاج دار تو شانت بیان کنی
تفسیر هل عطا به پیر و جوان کنی
این التماس چیست که بر این و آن کنی
زاری برای قطره ی آب روان کنی
جز نیش خنجر آب، لبت تر نمی کند
تا آنکه لب به بیعت زاده ی هنده تر کنی
3.ای شهنشاه معظم بانی بزم عزا
واقفیم یک سر زدی قدر رتبه و شان شما
باب تو باشد همان در صف یوم الغدیر گشته منصوب خلافت حسب حکم کبریا این شرف باشد ز
بابت در دم جنگ احد بانگ برزد روح الامین هر دم ندای لافتی گشته افضل از سجود آدم و جن و ملک ضربه ی حیدر به قتل عمر مردود دغا غیر حیدر کس ندارد این شجاعت سر به سر در شب لیل المبیت خوابیده جای مصطفی چون برفت بر سوی معراج خاتم پیغمران در رکابش کس نبود غیر ذات مرتضی گفته پیغمبر بر جمیع مومنان سید اهل جنان باشد حسین و مجتبی هم بردار و جد و باب و مادر نیک اخترت خمس آل محمد صاحب اهل کسا مادر غم پرورت دخت رسول اطهر است گفته خاتم بضعت المنی به شانش بارها در کمال مادرت این بس که جبرئیل امین بهر خدمت کاریش جو را نموده آسیا غیر خاک تربت ت عین شفا کشتی و فلک نجاتی یا حسین بن علی هم به نقل مصطفی تو مصباح الهدی رحمت حق بر جمیع ذاکرین بی نشان از رجا و انجم و میر غم و میر عزا
هم شهاب و شهپر ملا علی خون جگر هم به مداح و حبیب و آن کمال با وفا
گر بگوید میر حسین تا حشر در شان تو هرگزش نتوان نمودن حق مطلب را ادعا پس مده فرصت رو نما بر سوی جنگ هل مبارز ای شهنشاه غریب کربلا
4.یا حسین ای خلف شیر خدا بسم الله
یکه تاز صف میدان بلا بسم الله
ای نبی اصل و قریشی نسب و زهرا مام
دُرّ دریای نجف بحر سخا بسم الله
در بلا اهل حرم را بگذار ای شه دین
خود بیا جانب میدان بلا بسم الله
یا نما بیعت ما از سر اخلاص قبول
رو سوی تربت جَدّت ز وفا بسم الله
حسین ای شه دین اماماً کبیرا
پس از مجتبایی بشیراً نذیرا
زمین و زمان لوح و کرسی به حکمت
تویی باعث کُلّ شیئاً قدیرا
علی هست باب تو ساقی کوثر
که می کرد افطار خُبزاً شعیرا
تویی زیب دوش رسول خدایی
که از جانب حق سمیعاً بصیرا
بود یطعمون الطعام از تو شاها
به مسکین وسائل یتیماً اسیرا
بکن بیعت زاده ی پور سفیان
شَوی ایمن از شرّ کلباً کبیرا
بدان شمر نامم ، منم قاتل تو
شوند اهل بیت تو خواراً ذلیلا
منم ظالم و هستی ای شه تو مظلوم
تو تشنه پدر ساقی سلسبیلا
بود تحت امر تو فردای محشر
تویی در دو عالم سراجاً منیرا
بکن بیعت ای شاه یا فارغم کن
که امروز گردی قتیلاً قتیلا
5.این زمان آغاز بنمایم سخن
من به نام کردگار ذوالمِنَن
هست پیمبر جَدّ تو ای نامدار
چون تویی فرزند شیر کردگار
هر ثنا خوان تو مافیها بُوَد
دانم این را مادرت زهرا بُوَد
پس چرا بیعت نکردی با یزید
چون حَسَن بیعت نمود و وارهید
با خبر سازم تو را با شور و شین
دارم حُکم کشتنت را یا حسین
شوق ِ حق بی شک تو را اینجا کشید
کی رها گردی تو از ظلم یزید
می زنم بر نیزه رأس اَنوَرت
من سواران تازمی بر پیکرت
دان شود بر چرخ چهارم این زمان
ناله و صوت العطش از کودکان
نیست غمخواری بر امت اینچنین
تو فداکاری کنی در راه دین
نوجوان اکبرت گردد شهید
تو نخواهی بهر قاسم حجله چید
من دو دست از پیکر عباس زار
قطع بنمایم ز تیغ آبدار
برکنده باد دیده ی بد بین به روزگار
هل من مبارز ای خلف شیر کردگار
6.ای نور ز خرگاه تو سر سوده به کیوان
ای خادم درگاه تو داود و سلیمان
در گِرد سراپرده ات از بهر خلایق
پَر در پَر هم دوخته است حوری و انسان
گر حُسن تو رخشنده نمی گشت به عالم
بر خلق بسا طعنه زدی یوسفِ کنعان
باب تو اگر تیغ کجش راست نمی شد
کی راست شدی مذهب و آیین مسلمان
در کوفه و در بدر و اُحُد حیدر صفدر
دیدی چه بیاورد سر لشکر عُدوان
سردار و سپهدار و یل صف شکنی را
بس کشت ، بس افکند ، بس انداخت ز پیکان
این لشکر بی حد که رسد از چپ و از راست
مشکل بگذارند که بیرون بِبَری جان
لشکر چو پدر کشته چو جَدّ و چو برادر
دارند به دل بغض تو ای سرور خوبان
مسلم به عراق آمدنش از چه سبب بود
گفتی تو برو کوفه ستان بیعت و فرمان
گفتی نبُوَد جنگ به اولاد اُمیه
از خاطر ما رفته مگر کشتن عثمان
بر بخت یزید ابن معاویه نظر کُن
افکند چه سان کَشتی عمر تو به طوفان
بر ما تو مبارز بفرست شاه غریبان
7.ای افتخار زاده ی اولاد بوالبشر
ای از وجود تو شده ایجاد خیر وشَّر
دانی چه موسم است و چه فصل است یا حسین
دَه روزه ی مُحَرمت آمد کنون به سر
راضی مشو به قتل علی اکبر جوان
لیلا زَنَد به سینه و سر از غم پسر
راضی مباش زینب و کلثوم را اسیر
راضی مباش سکینه بگوید پدر ، پدر
راضی مباش عروسی قاسم شود عزا
گردد عروس حجله ی ویران و دربدر
راضی مشو که عابد بیمار خون جگر
گردد اسیر ظلم چو مرغان بسته پَر
شاها به کرب و بلا تو به میهمانی آمدی
بسم الله دست کِش تو از این سفره ی حذر
جسم تو را چاک بینم خون تو را هدر
که هل مبارز منی حسین تشنه جگر
که یک مبارزت آید به سوی این لشکر
8.حجت الله ، قدرت الله اصل نون و القلم
سین یاسین ، واو والطّین ، طین طاها ، محترم
شیر اژدر در ، غضنففر فر ، حسین ابن علی
روز عاشورا است ، بهر چیست این طبل و عَلم
گوش دِه شیپور می گوید تحمّل تا به کی
کر شدم شه زاده اکبر الامان از این ستم
طبل زن طبال می دانی که وقت جنگ شد
داد از دست حسین رفت اختیارم از کفم
والی ملک خدا یک کشور و دو پادشاه
این چه آشوب است برپا گشته ای قدسی قدم
یا برآور تیغ و رو در شام نزد مدعّی
یا بشو تسلیم بیعت ، نِه به چشم ما قدم
هل من مبارز ای پسر شیر کردگار
گر یاوری ات هست بیاور به کارزار
9.خسرو ملک عرب پناه ندارد
یاور و یاری در این سپاه ندارد
نَیّر اعظم امیر کشور بطحاء
روشنی طلعت تو ماه ندارد
رو به سراپرده کرده شمر عجب نیست
چشم دریده ، ادب نگاه ندارد
بعد تو سیلی زنم به روی سکینه
آینه دانی که تاب آه ندارد
تا بُوَد عباس و اکبرت به بر تو
ماه در آن خیمه گاه راه ندارد
هل من مبارز ای خَلَف شیر کردگار
بیرون بیا ز خیمه و بنما تو کارزار
10.تو را جا یا حسین در رتبه ی اعلی است می دانم
شکوه و شأن و کرّ و فرّ تو پیداست می دانم
چو نام جَدّت آرم ، صد گره گیرد زبانم را
امین وحی سبحان الذی اَسری است می دانم
نگویم مادرت را در غلامی فخر کرد آدم
بنای کُن فَکن بر خلقت زهراست می دانم
بیا ای سبط پیغمبر ، ز تو حنجر ز من خنجر
عدویت گرچه جا در آتش عقبی است می دانم
چو امروز از شرف سر را به فردوس برین سایی
چو فردا سر به نوک نیزه ی اعداست می دانم
حریمت را اسیر و بی برادر ، بی پدر سازم
اگر زینب ، اگر کلثوم ، اگر لیلاست می دانم
بر کَنده باد دیده ی بدبین به روزگار
هل من مبارز ای خلف شیر کردگار
11.ای شاه کم سپاه به میدان نظاره کُن
ز اهل خِیام طاهره یک دَم کناره کن
خواهی اگر حساب سپاه زیاد ما
بنگر به آسمان و حساب از ستاره کن
بر من نوشته است عبیداله دغا
رأس حسین تو زینت دارالعماره کن
هستی یقین به ملت و ایمان و دین طبیب
بر دردهای عابد بیمار چاره کن
بهر نبرد خویش و جدال برادرت
ای حجت خدا به کلام استخاره کن
بر کَنده باد دیده ی بدبین به روزگار
هل من مبارز ای خلف شیر کردگار
12.ای آفتاب حُسن تو آیینه قمر
از شعله ی جمال تو خورشید یک شرر
دشمن که سر فکنده ی شمشیر قهر توست
خیزد ز خاک ، روز جزا هم بریده سر
شمشیر حیدریت ز چه آسوده در غلاف
چون شیر شرزه شو به صف کفر حمله ور
آندَم که تیغ قهر کِشی از نیام خویش
وآنگه به روی دهر گشایی در خطر
سیراب می شوی ز دَم تیغ خونچکان
کِی می بَری ز دست عتابم تو جان به در
که هل مبارز منی حسین تشنه جگر
که یک مبارزت آید به سوی این لشکر
13.ایا شاهی که در اوج سعادت کامیاب هستی
ایا ماهی که در برج امامت انتخاب هستی
پیامی داده ابن سعد ، که ای لب تشنه در میان
بنه پا را ، بکُش ما را ، تو گر جویای آب هستی
بدان شد موسم جنگ و جدل نِی موسم راحت
دگر جنگ و جدل بهر تو ای سرور عذاب هستی
بکن بیعت ، نشین راحت ، که در زحمت نیندازی
حریمی را که نامحرم بر ایشان آفتاب هستی
کنون یک تن بگو آید به رزمم اندر این میدان
اگر فرمان تو بر شیعیان فصل الخطاب هستی
14.ای سومین امام بحق ای ولی حق
ای قدرتو ربوده ز ارض و سماء سبق
الحق حقی و حق ز تو دانیم ما تمام
جَدّ تو حق و باب و برادر حق تو حق
لیکن بهای خون تو را بی خِرد یزید
زَر می کند نثار به لشکر طبق طبق
بی جاست ادعّای تو با مدعّی علیه
اقدام کن به بیعتش ای سیمین ورق
هل من مبارز ای پسر شیر کردگار
ای آنکه شیر می کند از هیبتت عرق
15.تو یا حسین ز چه در کارزار رو نکنی
به سوی معرکه ، ای شهریار رو نکنی
کمان چله نشین را هلال قربان کن
بیا و مشکل ما را ، ز جنگ آسان کن
ستاره ای به جلال از چه رو نمی کوشی
چرا برای شهادت کفن نمی پوشی
به ذوالجناح بزن هی خویش کن آزاد
بیا به معرکه ی حرب هرچه بادا باد
16.شُکر خدا که هاشم و مسلم شهید شد
بر زاده ی معاویه امروز عید شد
ای شاه کربلا اگرت هست یاوری
در جنگ ما فرست که گرما شدید شد
بنواز طبل جنگ که امروز روز ماست
کار جهان و خلق جهان زیر حُکم ماست
برکنده باد دیده ی بدبین به روزگار
هل من مبارز ای خلف شیر کردگار
17.یا حسین ای خلف شیر خدا بسم الله
یکه تاز صف میدان بلا بسم الله
ای نبی اصل و قریشی نسب و زهرا مام
دُرّ دریای نجف بحر سخا بسم الله
در بلا اهل حرم را بگذار ای شه دین
خود بیا جانب میدان بلا بسم الله
یا نما بیعت ما از سر اخلاص قبول
رو سوی تربت جَدّت ز وفا بسم الله
18.هل مِن مبارز ای شه دنیا و دین حسین
هل من مبارز ای که نبی را تو نورعین
هل من مبارز ای پسر شیر کردگار
بیرون بیا ز خیمه و بنما تو کارزار
20.ای شاه که افراشتی ازعلم علم را
برصفحه ی اسلام زنی مهر رقم را
انوار رخ اطهرت ای سیدعالم
بخشیده صفا قلب عرب تا به عجم را
آن روزکه بابت ولی الله معظم
افکندبت ازبتکده بشکست صنم را
اجداد منو صدچومنه کوفی و شامی خوردند زشمشیر علی زهرعلم را
امروز بود روز تقاص زان که نمایم
آغاز براولاد علی ظلم و ستم را
درجنگ تو ای شاه اگرفتح نکردم
فریاد کشم بشکنم این مهرو رغم را
یاجانب میدان بنما رنج قدم را
برکنده باد دیده بدخواه روزگار
هل من مبارز ای خلف شیر کردگار
درستش (هل اتی) هست،آیه اول سوره انسان.